باور حقيقت

در خود فرو می روم جز اندکی بی مهری چیز دیگری نمی یابم چرا

به کدامین تقصیر اینگونه باید سپری کنم روزگارم را

روزهای خوشم در برگ های تقویم زندگیم گم شده

چگونه گذراندم و چگونه خواهم گذراند واپسین روزهای عمرم را

ای کاش همراه نسیم بودم آرام و دل انگیز و نوازش می کردم موی دخترکی زیبا رو را

ای کاش همراه باد بودم در شبهای سرد که کوچه پس کوچه ها می دیدن رقصم را

ای کاش همراه آب رودخانه ای آرام آرام می رفتم چون کسی نمی پرسد مقصدم را

ای کاش در بوته زارها با جیرجیرک ها آواز می خواندم چون کسی نمی شنود صدایم را

اطرافم ازدحام است اما من در حبابی گرفتارم وکسی نمی بیند مرا

گوشهایم هر چیزی را می شنود ولی زبانم قادر به سخن نیست نمی دانم چرا

آنچه پیرامون خود می بینم رنگ وریاست من خوب می دانم حقایق زندگی را




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: